برچسبها: مقاله اشپیگل در مورد کوروش کبیر / سام بختیاری /حقوق بشر کوروش / ,
برچسبها: تاریخ ایران / ایران باستان / فروهر /معنی فروهر / ایمان مکوندی , ,
برچسبها: شعر در مورد ایران / یادکار کوروش / هخامنشی / وطنم/ ایران ,
برچسبها: بختیاری / کوروش / کوروش بزرگ / ایمان مکوندی / شعر در مورد ایل بزرگ بختیاری / شعر لری ,
برچسبها: ایمان مکوندی ,
پایه ستونهای باقیمانده از کاخ اختصاصی کوروش به دلیل نفوذ آب باران به داخل این ستونهای شکسته و یخ بستن و شکسته شدن سنگها در حال تخریبند.
در شمال غربی کاخ بارعام و شمال شرقی بوستان پاسارگاد، بقایای کاخی واقع شده است که مختصات یک بنای مسکونی را دارد به همین دلیل به ” کاخ نشیمن” یا ” کاخ اختصاصی” شهرت دارد. استروناخ، باستانشناس نامدار اسکاتلندی و از کاشفان بازماندههای پاسارگاد این کاخ را کاخ P نامیده است.
متا آغاز سده بیستم چون تنها یک جرز سنگی از این کاخ بیرون از خاک بود، آن را “کاخ جرزدار” نیز می نامیدند. کف بندی این کاخ از ویژگیهای قابل توجه آن است و مرمت های انجام شده در دوره هخامنشی نیز در آن دیده می شود به طوری که هرجا رگه ای در سنگ ایجاد شده آن را تعمیر کرده اند اما باقی مانده های این مجموعه در اثر بی توجهی و گذر زمان در حال از بین رفتن است.
آب باران در فصل های بارندگی و سرما به داخل پایه ستونها می ریزد
سلیمان محمودی، کارشناس میراث فرهنگی،یکی از عوامل تخریب سنگهای باستانی را آب باران عنوان می کند و می گوید: برخی از سنگهای باستانی به حدی قدرتمند هستند که با هیچ عاملی به زودی تخریب نمی شوند اما همین سنگ ها با آب باران به سرعت از هم می پاشند. شاید در نظر اول کسی باورش نشود که آب باران یکی از بدترین عوامل تخریب سنگهاست اما چون آب روان است می تواند به راحتی در هر جرز و شکاف و درزی وارد شود و شکاف سنگ را بیشتر کند.
وی ادامه داد: اگر آب باران نفوذ کرده در داخل سنگ، یخ بزند، باعث فشار آمدن به شکاف شده و آن درز را بیشتر باز می کند انقدر که ممکن است بخشی از سنگ را به مرور بشکند.
این کارشناس میراث فرهنگی بیان کرد: کاخ اختصاصی کوروش در فضایی باز قرار دارد و بارندگی های اخیر نیز باعث نفوذ آب به داخل پایه ستونهای این کاخ و در نتیجه از هم پاشیدگی آنها می شود. برخی بر این باورند که باید روی این مجموعه سقفی به عنوان پوشش قرار بگیرد تا از نفوذ آب باران به داخل این سنگ ها و یخ بستن آن جلوگیری شود ولی برخی دیگر معتقدند که منظر آن از بین می رود.
به نظر می رسد هنوز راه حل مناسبی برای نگهداری از کاخ های باقی مانده باستانی توسط متولیان حفاظت از میراث فرهنگی ارائه نشده و این بناها مدتهاست زیر برف و باران زمستانی رها شدهاند.
آبگرفتگی شدید محوطه تخت جمشید در فصل زمستان سال گذشته
به گزارش مهر،مشکل نفوذ آب باران در سنگهای باستانی محوطه های تاریخی پیش از این نیز مطرح شده بود به نحوی که خبرگزاری مهر زمستان سال گذشته نیز از آبگرفتگی در مجموعه تخت جمشید و نفوذ آب در سنگهای این مجموعه باستانی خبر داده بود اما دریغ از تدبیر و اقدامی عاجل…
به نقل از ایران ویج
کورش
كورش درمیان قومی چوپان و كوهستانی و در دشت های فراخ و كوهستان های بلند پارس زاده شد و ازمیان خاندان هخامنشی، كه رهبران پارسیان از آن برخاستند، بیرون آمد.
به گزارش سایت گارنا:چندی پیش موجودی (عکس بالا) در سواحل آمریکا پیدا کردند که دانشمندان را بسیار متعجب کرده.و آن ها هنوز پی تحقیقاتی بروی این جانور عجیب و قریب اند.اگر کمی به این جانور دقت کنید میبینید که این جانور شباهت زیادی به سر ستون تخت جمشید دارد.احتمال می رود در آن زمان در خلیج همیشه فارس این موجود زندگی میکرده که پس از مرور زمان نسلش منقرض شده. از دندان های این موجود عجیب و قریب معلوم است که او هم میتواند یکی از سلطان های بزرگ دریا باشد ولی اندازه ی او بسیار کوچک تر از نهنگ و یا کوسه است.البته شاید به حد نهایی رشد نرسیده باشد و عکس مربوط به نوزاد حیوان باشد و این فرضیه را میسازد که در حد نهایی رشد شاید خیلی بزرگتر از نهنگ باشد!!!!! این موجود به احتمال 99% در آب های خلیج فارس هم زندگی میکرده و حتما هم حیوانی درنده و قوی بوده.زیرا هخامنشیان در سنگ تراشی های خود همیشه نماد قدرت را کشیده اند مثل:شیر،حیوان خیالی ای که از هر موجود قوی ای برداشت کرده اند ،حال هم این موجود البته در نظر داشته باشید تمامی نظرات فرضی می باشد ، ظاهرا موجو نوزاد می باشد و یا اینکه زندگی در آب او را اینگونه نشان می دهد. ضمنا در آرم شرکت هواپیمایی ملی ایران (هما) هم دیده می شود.
بارها تاکید کردیم و بازهم میگوییم:
***این وب هیچ نظام و گروه و پادشاهی را نقض نمیکند و از هیچ نظام و
رهبر و پادشاه (به جز کوروش بزرگ و چند تن از پسرانش) و دینی طرفداری
نمیکند!***
ولی
تصاویر و مطالب و شاهدان عینی کوروش در زمان حاضر و پادشاهان پیشین
را اینگونه نمایش میدهند:
گذشته
حال
1 - آيا از وضع ايران در حال حاضر راضی هستيد ؟
الف) بله ب) خير
2 - آيا خود را يک وطن پرست می دانيد ؟
الف) بله ب) خير
3 - در حال حاضر اگر ايران با يک کشور خارجی وارد جنگ بشود آيا به جبهه می رويد ؟
الف) بله ب) خير
4 - بزرگترين مشکل ايران را در حال حاضر چه می دانيد ؟
الف) اقتصادی ب) فرهنگی ج) سياسی د) اجرايي
5 - دوست داشتيد صلابت ايران در حال حاضر مانند چه دوره تاريخی بود ؟
الف) باستان ب) صدر اسلام ج) ورود شيعه د) قبل از معاصر
6 - محبوب ترين سلسله ی تاريخی در ايران از نظر شما کدام است ؟
الف) هخامنشيان ب) ساسانيان ج) طاهريان د) صفويان
7 - منفور ترين سلسله ی تاريخی در ايران از نظر شما کدام است ؟
الف) مغولان ب) سلوکيان ج) امويان د) قاجاريه
8 - زيبا ترين واقعه ی تاريخی در ايران کدام است ؟
الف) ورود اسلام ب) اخراج سلوکيان ج) ورود شيعه د) انقلاب اسلامی
9 - زشت ترين واقعه ی تاريخی در ايران کدام است ؟
الف) حمله ی اسکندر ب) ورود اعراب ج) حمله ی مغول د) انقلاب ايران
10 - محبوب ترين فرد تاريخی در ايران از نظر شما چه کسی است ؟
الف) کوروش کبير ب) شاه عبّاس ج) امير کبير د) آيت الله خمينی
11 - منفور ترين فرد تاريخی در ايران از نظر شما چه کسی است ؟
الف) اسکندر ب) چنگيز خان ج) تيمور لنگ د) محمّد رضا پهلوی
-----------------------------------------------------------------------------------------
۱ - برای جواب دادن به سوالات در پيام ها ی نظر بدهيد .
۲ - اگر جواب مورد نظر خود را پيدا نکرديد میتوانيد جواب ديگری را ضميمه کنيد .
با تشکّر
ظهور باستانگرايي آريايي در قرن نوزدهم و گسترش آن در دوره پهلوي ارتباط تنگاتنگي با هدفهاي استعماري بريتانيا در ايران داشته است. سياستگزاران انگلستان به منظور توجيه سلطه و حضور همهجانبه خود در ايران موج باستانگرايي آريايي و تمركز مطالعات تاريخي بر روي 2500 سال تاريخ شاهنشاهي را گسترش داده به طوري كه تمدن 4000 ساله پيش از هخامنشيان و تاريخ 14 قرن حضور اسلام در ايران به بوته فراموشي سپرده شد.
دست اندركاران جشنها در راستاي اهداف خاص خود كه به نحوي ظريف با آرمانها و اهداف صهيونيسم پيوند داشت حاضر شدند بنياد شاهنشاهي را كه از دوره مادها در ايران سابقه داشت به كورش كه در نزد يهوديان، مسيح موعود يا مشياه نام گرفته بود پيوند نمايند. چنانچه در مرداد ماه سال 1340 جشن 2500 ساله آزادي يهود در اسرائيل برپا شد و سومين كنگره يهود به سپاسگزاري از كورش اختصاص يافت و آهنگسازان اسرائيل آهنگي براي كورش تهيه كردند كه بعدها در جشنهاي شاهنشاهي نيز مورد استفاده قرار گرفت.
انديشه آريايي و اعتقاد به يك پادشاه مقتدر و يك ديكتاتور مصلح از اصول ايدئولوژي حكومت پهلوي بود و اشخاصي نظير محمدعلي فروغي كه خود از دستپروردگان مكتب جلالالدين ميرزا و ميرزا ملكم خان و... بود به تبيين آن پرداختند و بدين سان جلوس كورش هخامنشي بر اريكه قدرت مبدأ تاريخ ايران قرار گرفت و اين جريان در دو دهه پاياني حكومت پهلوي شدت گرفت. چنانچه بر اثر خودبزرگبيني، برتريجويي و كسب وجهه بينالمللي محمدرضا پهلوي بنا بود جشنهاي 2500 ساله درسال 1340 برگزار شود و بارها به علت وضعيت بغرنج اقتصادي و مضيقه مالي دولتي به تعويق افتاد.
بالاخره محمدرضا پهلوي در مهر ماه سال 1350 به روياهاي خود جامه عمل پوشاند و يكي از عظيمترين و پرهزينهترين جشنهاي تاريخ معاصر ايران و جهان را در تخت جمشيد شيراز در كنار آثار به جا مانده از كاخهاي پادشاهان هخامنشي برگزار نمود و شهرك مدرني بنا كرد كه همه چيز آن ازساختمان گرفته تا مبلمان، غذاها و... غيرايراني بود. در اين جشن 24 پادشاه و امير عرب، 5 ملكه، 21 شاهزاده، 16 رئيسجمهور، 3 نخستوزير، 4 معاون رئيسجمهوري و 2 وزير خارجه از 69 كشور جهان و دهها تن از شخصيتهاي علمي، هنري، فرهنگي و نمايندگان رسانههاي خبري ايران و جهان حضور داشتند.
---------------------------------------------
منابع و مآخذ:
1. فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال دوم، شماره پنجم، بهار 1377.
2. جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به روايت اسناد ساواك و دربار: بزم اهريمن. شهريور 1377.
3. از دوران شكوهمند كورش تا عصر پرافتخار پهلوي. كميته انتشارات و تبليغات حزب مردم شهرستان كرج، آبان 1350.
کوروش ( سيروس در انگليـسي، و کوروس در يوناني ) در تاريخ يکي از چهرهاي شاخص شناخته شده است. موفـقـيت او در شکل گيري امپراطوري هخامنشي، نـتـيجه و آميزه اي از هوشياري و مهارتهاي او در ديـپـلماسي و نظامي گري؛ و همچـنـين خلق و خوي او و داشتن دانايي و درايت کامل او از کشور بود. ايرانـيان او را " پدر " ؛ و يونانـيان، با آنکه کوروش کشور آنها را گرفته بود، او را مانند يک مرد قانونگذار و قانون نگر مي ديدند؛ و يهوديان به او مانند يک روحاني مقدس احترام مي گذاشتـند
آرمانها و ايده آل هاي او بسيار بالا بود؛ و به هيچ کس اجازه و حق قانونگذاري نمي داد مگر اينکه آن کس از لحاظ توانمندي از آنچه که دارد بالاتر باشد. از لحاظ يک رئيـس و مدير و مجري، فراست و بـيـنش زيادي داشت، و خودش را يک شخص باهوش و معـقول نشان داده بود و در نـتـيجه ميتوانست راحتر از جهانگشايان گذشته قانون بگذارد.
انسانـيـت او مساوي بود با آزادي با افتخار، که همين باعـث مي شد که او مردم را در يک سطح نگاه کند، که همين شخصيـت او باعـث شد که بقيه شاهان هم به او نگاه کرده و دنـباله رو او شوند.
تاريخ حتي از اين هم فراتر رفتـه و به او لقب هايي مانند نابغـه، سياستمدار، مدير و رهبر تمام مردها، و اولين مُبلغ و متخصص در فن لشکر کشي و تدابـيـر جنگي داده است. کوروش براستي و حقيـقـتاً که لياقت دريافت کلمه " کبـيـر " را دارد.
کوروش کبـير بعـد از پـيروزي بر آستـياگ، آخرين پادشاه ماد، در 550 قبل از ميلاد به قدرت رسيد. بعـد از چندين پـيروزي بر پادشاه ليدي ( ترکيه کنوني )، کروسيوس، در 546 قبل از ميلاد، و بعـد از موفـقـيت يک رشته عـمليات جنگي بر عـليه بابل در 539 قبل از ميلاد، کوروش بـنـياد يک امپراطوري عـظيم را گذاشت؛ که از درياي مديـترانه در غـرب شروع و تا شرق ايران، و از شمال از درياي سياه تا به کشورهاي عـربي بود.
کوروش در سال 530 قبل از ميلاد در جنگي که در شمال شرقي امپراطوري اش داشت، کشته شد. گزنـفون در نوشته هاي خود گفته : " او توانايي توسعـه دادن از ترس از خود را در قسمتي از دنـيا داشت، که همه را متحـير بکند، و هيچ کسي کاري که به زيان و ضرر او باشد انجام نمي دهد. تمام خواسته هاي مردم را که انگار به او الهام شده بود انجام مي داد و هر کسي آرزو داشت که در امپراطوري او زندگي کند ".
|
داريوش ، پادشاه سلسله ی هخامنشی ، از سال پانصد و بيست و يک الی چهارصد و هشتاد و شش قبل از ميلاد سلطنت کرد . وی پس از سرکوب های داخلی پارسی ها ، به مصر و سپس با گذشتن از تنگه ی بسفر به تراکيای شرقی لشکر کشيد ؛ امّا پس از چند هفته پيشروی در روسيه ، مجبور به بازگشت شد . در زمان داريوش کشور هند ضميمه ی ايران شد . از مهم ترين رويدادهای اين دوران ، شورش شهر های يونيا بود . در لشکر کشی اوّل کاری از پيش نرفت ، امّا در جنگ دوم ايرانيان شکست خوردند . اين شکست برای امپراطوری اوّل و بزرگ جهان چيزی کمتر از گزش يک زنبور او را تهديد کرد ولی به نظر طرف مقابل يک پيروزی ارزشمند بود . داريوش به رغم قدرت فراوان و فتوحات بسيار ، قبل از سرکوب شورش مصر و ادامه جنگ با يونانيان درگذشت و پسرش خشايارشا ، جنگ با يونانيان را ادامه داد . سازماندهی داريوش در ايران ، نه تنها تا اواخر امپراطوری هخامنشيان ادامه يافت ؛ بلکه از سوی اسکندر و نيز اشکانيان مورد تقليد قرار گرفت . وی نمايندگانی به کابل و سند ، تا اقيانوس هند در شرق و سيسيل و ايتاليا در غرب فرستاد . کشتی های ايران ، پس از حفر کانالی از رود نيل تا سوئز ، از طريق دريای سرخ تا مصر رفت و آمد می کردند . تاسيس چاپارخانه (پست) و ضرب سکه ی طلا از ديگر اقدام های اوست .آرامگاه وی در نقش رستم ، نزديک تخت جمشيد واقع شده است . نثارش باد عشق و ايمان ، هر کس قلبش برای ايران و ايرانی می تپد .
سپاه جاويدان
پيش از داريوش ايران سپاه منظمی نداشت و ارتش آن بصورت افراد غير حرفه ای اداره می شد . داريوش به تشکيل سپاه جاودان پرداخت که شمار ايشان به ده هزار تن می رسيد . در هر شهر پادگانی وجود داشت که در ارگ آن شهر جای داشتند و فرماندة آن دژها را ارگبد می گفتند .
لشکر ايران به دو دستة پياده و سواره تقسيم می شدند و مسلح به تير و کمان و نيزه و شمشير و زوبين و خنجر و کمند و سپر و کلاهخود و زره بودند .
اسب و فيل و شتر را هم زمان در جنگ بکار می بردند .
ايرانيان در تير اندازی مهارت داشتند چنانکه هرودت می نويسد : پارسيان از کودکی به فرزندان خود سه چيز می آموختند که :
· راست بگويند .
· راست بر اسب سوار شوند .
· راست تير بيندازند .
از زمان داريوش دوم ، جنگاوران يونانی نيز بعنوان مزدور در ارتش ايران راه يافتند و همين امر باعث تن پروری ايرانيان و انحطاط ارتش ايشان گرديد .
در ايران از زمان کوروش گردونه های جنگی نيز به کار می رفت . چرخهای اين گردونه ها غالباً مجهز به داسهای برنده بودند .
نيروی دريايی :
در زمان هخامنشی ايران به دستياری رعايای فينيقی و يونانی خود دارای نيروی دريايی مهمی گرديد . اين نيروی ايران مرکب از سه گونه کشتی بود :
اول - کشتيهای جنگی که پاروزنان آن در سه رديف يکی بالای ديگری قرار می گرفتند .
دوم - کشتيهای دراز که برای حمل و نقل اسبها و سواره نظام بکار می رفت .
سوم - کشتيهای کوچکتر که برای حمل و نقل خوار و بار استعمال می شد .
از آنجایی که هر کشور و ملتی نشانه و سمبولی ویژه از خود دارند ایرانیان یکی از کهن ترین مردمانی هستند که سمبولی بسیارشگفت انگیز و سراشر از دانش و فرهنگ و خرد از خود به جای گذاشته اند که با اندوه فراوان بسیاری از ما ایرانیان از آن نا آگاه هستیم . این نشان ” فره وشی” یا ” فروهر” نام دارد که قدمت آن بیش از ۴۰۰۰ سال تخمین زده شده است . تاریخچه فره وشی ی افروهر به پیش از زایش زرتشت بزرگوار این پیر و فیلسوف خرد و فرهنگ و دانش جهان باز میگردد . سنگ نگاره هایشاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپولیس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت از آن دارد . نکته بسیار شگفت انگیز این نشان ملی ما ایرانیان آن است که تک تک این نشان دارای مفهوم دانشی نهفته است . اینک به تشریح این نشان ملی می پردازیم :
۱- قرار دادن چهره یک پیرمرد سالخورده در این نگاره اشاره به شخص نیکوکاری و یکتا پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب وپسندیده اش سرمشق و الگوی دیگر مردمان بوده است و دیگران تجربیات وی را ارج می نهادند .
۲- دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که این اشاره به ستایش “دادار هستی اورمزد” خدای واحد ایرانیان دارد که زرتشت در ۴۰۰۰ سال پیش آنرا به جهان هدیه نمود .
۳- چنبره ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره میدانند و آنرا یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است . زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره ( حلقه ) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند .
۴- بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد ایرانیان است .
۵- سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان “اشو زرتشت” دارد . که بی شک میتوان گفت تا میلیون سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است . این سه فرمان که روی بالهای فروهر نقش بسته شده همان کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک ایرانیان است .
۶- در میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به ” دایره روزگار” و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد .
۷- دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پایین آویزان شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد . یکی سوی راست و دیگری سوی چپ . نخست ” سپنته مینو” که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری “انگره مینو” که نشان از نیروی شر و اهریمنی است . انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود .
۸- انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران که قدمتی بیش از ۴۰۰۰ سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک دارد . پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید اشو زرتشت همین سه فرمان است . که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است .
این تنها گوشه ای از آثار نیاکان گرامی ماست که امروز وظیفه ماست از آن پاسداری کنیم
نویسنده سام 09168906112.
در کوچه های شهرمن مردانگی ویران شده
اعدام هم کیشان من پایان هر طوفان شده
ای رهگذ ر بشنو زمن اینجا در این ماتم سرا
در زیر ضرب چکمه ها آزاد گی پنهان شده
از شرم این آوارگان این تازیان دد سرشت
در ذهن هم خونان من تاریخ ما ویران شده
بشنو زمن ای رهگذر برگرد از این خانه برو
اینجا کنار نعش گل پروانه بی ایمان شده
ای رهگذر این ناله را به گوش عالم برسان
خاک من آن ملک کیان بازیچه ی دیوان شده
ی وطن ای یادگار کاوه و خشم فریدون
ای که از تو پا گرفته صد هزاران مرد میدون
ای وطن ای کاخ پر نقش و نگار تخت جمشید
ای که هرجا مانده از تو روشنی در قلب خورشید
ای وطن ای باغ پرآیینه ی پردیس کوروش
ای که نامت سربلند از آرش و تندیس کوروش
ای وطن ای خانه ی اجدادی جمشید جاوید
ای که افکار خردمندان تو بر سینه ی بیگانه تابید
کن گواهی از هجوم تازیان بی سرو پا
از سقوط سرفرازی های دین و ملک دارا
بگو ای خداوند جان و خرد بگو با من از مکر دیوان و دد
بگو خاک من از چه ویران شده لگد مال سم ستوران شده
بگو ای خداوند جان آفرین بگو با من از خاک ایران زمین
که ماوای من ملک تازی نبود بجز نیکی و سرفرازی نبود
که علم و خرد زاده ی پارس بود دل آدمی غرق در یاس بود
بزن نعره ای دل که طوفان شده کنام کیان خاک موران شده
دگر نامی از رستم و کاوه نیست کنون مرد این بوم آزاده کیست
خرد مرد واین خانه ویران شده تهی از سران و دلیران شده
بگو ای خداوند جان آفرین بگو با من از خاک ایران زمین
بگو خاک من از چه ویران شده لگد مال ثم ستوران شده